عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست
عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست

جاده های تنهایی

شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم و تو...  

آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود.......

خدا

خدایا!
من دلم قرصه
!
کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمیبینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن، یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت
اگه میشه منم جا کن  

چه بر سر ما آمده

 سلام دوستان ...خوسحالم که دوباره اومدم  

سعی میکنم از این به بعد بیشتر بیام ...

دیروز از هرچه بود گذشتیم امروز از هرچه بودیم آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد اینجا ایمانمان بو می دهد. جبهه سرزمین صداقت بود اینجا پر از حسادت. جبهه زمین جوانمردی بود اینجا جوانمردی بر زمین می خورد... راستی بر سر ماه چه آمده است ...؟؟؟؟

مادرم

میخواهم پرواز کنم     

               چه کسی دستم را میگیرد؟ 

                                         میخواهم آسمانی باشم  

                                                                 با زمینی ها بیگانه ام  

شب گذشته بود که شنیدم مادرم سخت بیمار است ...  

غمی سنگین بر دلم سایه افکند وقتی خبر بیماری مادرم را شنیدم ... 

 باران اشک بود که  صورتم را نوازش می داد... 

 خدایا دستان کوچکم را به سوی تو دراز می کنم و از تو میخواهم که مادرم را به من بازگردانی ...  

نمی دانم بیماری مادرم چیست ... 

آخر نمی خواهند من متوجه شوم ... 

 فقط می دانم و می گویند که باید محیط خانه را برایش آرام کنیم ...  

باید آرامش داشته باشد ...  

گفته اند استرس (دلشوره و ...) برایش مثل زهر می ماند ... 

 با خودم عهد بسته ام که خانه را محیط امنی کنم برایش ... 

می خواهم بیشتر وقتم را با مادر بگذرانم ... 

برایش حرف بزنم و شیرین زبانی کنم ... 

نمی خواهم حسرت روزهای از دست رفته را بخورم ...  

دوستان من برای مادرم دعا کنید...