عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست
عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست

راستی خدا

راستی خدا ...

دلم هوای دیروز را کرده ...

هوای روزهای کودکی را ...

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد ...

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و

دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را ...

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم

و دلم را شکستند ...

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هر چه میخواهید بکشید

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ...

دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم

آن را نچینم ...

دلم میخواهد …

می شود باز هم کودک شد؟؟

راستی خدا !!!

دلم فردا هوای امروز را می کند ...

تنهایی و غم

چه کسی میداند:
چه غمی در دل تنهای من است

به سکوتی که بر لب ها دارم زوزه سرد خزان میخندد
 

خدایا

http://s4.picofile.com/file/7755676020/88_05_13_a.jpg

 

خدایا!!!
دلمو خیلی ها شکستن
دیگه تحمل ندارم.
شب بیا باهم بریم سراغشون
من نشونت میدم.
تو یکی یکی ببخششون......

لعنت

مـَن ...

بـا تـمـام ِ کـنـار "او" بـودن هـایـت کـنـار مـے آیـَم . .
مـحـض ِ رضـاے خـدا ...حـداقّـل دسـت از سـر خـواب هـایـَم بـردار.
لـعـنـتـے . .

تنهایی من

 

                                        تو همان آرزویی هستی

                                که مانند مژه بر گونه ام افتاده ای

                            می پرسند کدام چشم ات را می خواهی؟

می گویم چپی را

اما از گونه ِ راستم "بَرت" میدارند و می گویند:

"او هیچ وقت بر آورده نمی شود"

و من همچنان

با صبوری

در حسرت بر آورده شدنت

افتادن مژه ای دیگر از پلک ام را

انتظار میکشم

مثل پاییـــــــــــــــز

مثل درختان

مثل پاییز و برگریزان درختان

آغوش

آغوشم

وطنی ست

که جز تو،

هیچکس در آن،

خانه ای نخواهد داشت... 

درد

بدترین درد این نیست که..................... عشقت بمیره بدترین درد این نیست که.....................به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که.....................عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اینه که..............................یکی رو دوست داشته باشی و اون ندونه یااگه می دونه عین خیالشم نباشه یا باور نکنه وبهت تهمت بزنه یا...

دل تنگ

آومــــــــدم امــا دلــی بــرام تــنگـــ نــشده و نـــــــمی شـــــه

عاشقی

میترسم اینهمه حسی که دارم

یروز باعث بشه تنهام بذاری

میترسم خسته شی از عاشقی هام

نمیدونم تا کی طاقت میاری

بارون

بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده

بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون

از آدما فراری ، از عاشقا گریزون

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلألو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف

که این دفعه

درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود

چیزی به فرو رفتنم نمانده ، چیزی به تمام شدنم نمانده ،

در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده ، وزش نابودی را می بینم

اشک

            واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی

                بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم

عاشق دیونه

اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشماش زل بزنی ...!!
نمی تونی دوریش رو تحمل بکنی ....!!
نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ...!!
نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...!!
برای همین عاشقا دیوونه میشن...!!

حسرت

همیشه در حالی که... یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده! یه عالمه اشک توی چشماته! یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده... باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ ...!

تنهایی

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

تنهائی رادوست دارم چون نیست بی وفا

تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام

تنهائی رادوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست

تنهائی رادوست دارم چون:


تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست

در خلوت وتنهائیم در انتظار خواهم گریست

                    وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند

اما از روزی که تو رادیدیم نوشتم:

                   ازتنهائی بیزارم چون تنهائی یاد

آور لحظات تلخ بی تو مردنم است.