عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست
عاشقانه

عاشقانه

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقای دنیاست

خدا دوست دارم


خانواده ی بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه ی کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می کردند.

کلبه ی آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای.

اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آن قدری گیرشان می آمد، که شکم شان را سیر کنند.

اما یک سال بدون هیچ علتی محصول، کمی بیشتر از حد معمول به دست آمد.

در نتیجه کمی بیش از نیازشان پول بدست آوردند.

زن کاتالوگ کهنه و خاک گرفته ای را بیرون کشید و ورق زد.

افراد خانواده هم دورش جمع می شدند.

بالاخره زن آینه ی بسیار زیبایی دید و به نظرش رسید که از همه چیز بهتر است.پیش از آن هرگز آینه ای

نداشتند.از آنجا که پول کافی برای خریدش داشتند، زن آن را سفارش داد.

در حدود یک هفته بعد وقتی که همه در مزرعه سرگرم کار بودند، مردی سوار بر اسب از راه رسید.

او بسته ای در دست داشت، و خانواده به استقبالش رفتند.

به محض اینکه امضا دادند و بسته را تحویل گرفتند، همه در کلبه دور مادرشان جمع شدند.

زن، اولین کسی بود که بسته را باز کرد و در آینه نگاه کرد،

وجیغ زد:«جان، تو همیشه می گفتی که من زیبا هستم . من واقعا" زیبا هستم!»

مرد آینه را به دست گرفت، در آن لبخندی زد و گفت:

«تو هم همیشه می گفتی که من خشن هستم ولی من جذاب هستم.»

نفر بعدی دختر کوچک شان بود که در آینه نگاه کرد و گفت:

«مامان، چشم های من شبیه تو هست!».

اتفاق ناخواسته این بود که پسر کوچک شان که مثل همه پسر بچه ها بسیار پرانرژی بود، از راه رسید

و پیش از هر اقدامی از سوی آنها آینه را قاپید.

او در چهار سالگی از قاطر لگد خورده و صورتش از ریخت افتاده بود.

او فریاد زد:«من زشتم! من زشتم!»

و در حالی که می لرزید به پدرش رو کرد و گفت:

«پدر، آیا من همیشه همین ریخت بودم؟»

«بله پسرم، همیشه همین ریخت بودی.»

«با این حال تو من را دوست داری؟»

«بله پسرم، دوستت دارم.»

«چرا؟ برای چه من را دوست داری؟»
«چون که مال من هستی!»


...و من هر صبح صادقانه به خودم نگاه می کنم و می بینم درونم زشت است،

از خدا می پرسم،آیا دوستم داری؟ و او همیشه جواب می دهد:«بله.»

و وقتی می پرسم چرا دوستم داری؟

او می گوید:
«چون مال من هستی!»
***
امیدوارم هر چقدرم که سیاه شده باشیم اونقدر نباشه که وقتی به خدا میگیم دوسمون داره؟!!!! بگه ....!!!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 18 + ارسال نظر
محمد حسین سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ق.ظ http://hosseinsaleki14.iranblog.com/

سلام
خیلی وقتبود که نبودم ودلتنگتون شده بودم!
مطالبت مثل همیشه عالی هستند وخوشحالم میکنه!
بازم بنویس!امیدوارم درهمه ی مراحل زندگیت موفق باشی!
به شورعشق خودت سربزن!
حتما بازم میام!
بای

امیر سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ق.ظ http://my4divari.blogsky.com

خیلی زیبا بود . چرا خدا اینقدر نسبت به بنده هاش محبت میکنه اما بنده هاش همیشه برعکس
خدا خیلی مهربونه و اینو هیشکی نمیتونه بفهمه

یوسف سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام
پست قشنگ و جالبی بود
بازم بهم سر بزن...........نظری هم داشتی حتماً بگو
فعلاًخداحافظ

مریم چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ق.ظ http://biai.mihanblog.com/

گفتند درباره ی تو عاشقانه ننویسیم حیف است، کم است،

برای تو آری ، اما برای من؟

عاشقانه هایم تنها برای توست،

برای تو کم است از تو سرودن، برای من اما همه چیز است. { یا مهدی (عج)}

الهم عجل لولیک الفرج

یا حق [گل]

محمدحسین چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:46 ق.ظ http://hosseinsaleki14.iranblog.com/

سلام
اگه دوست داشتی من را هم با نام(شور عشق) لینک کن!
باتشکر

آرین پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ http://faghattanhaei.iranblog.com/

خیلی قشنگ بود .
...و من هر صبح صادقانه به خودم نگاه می کنم و می بینم درونم زشت است،

از خدا می پرسم،آیا دوستم داری؟ و او همیشه جواب می دهد:«بله.»

و وقتی می پرسم چرا دوستم داری؟

او می گوید:«چون مال من هستی!»
***
خوبی آبچی کوچولو ؟
مهم نیست که میای یا نه ، مهم اینه که هر وقت بتونم بهت سر میزنم
خوش باشی ، همواره

امیر جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:47 ب.ظ http://my4divari.blogsky.com

سلام دوست من . من دارم میرم . دلم خیلی واسه نوشته هات تنگ میشه
حلالمون کن . خداحافظ

یوسف شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ب.ظ http://montazereh-agha.persianblog.ir

سلام
کجایی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه مطلبی در مورد حضرت خواستی به این وبلاگ بیا

محمد دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://cheshmak90-m.blogfa.com

راستی با یک مطلب تاریخی آپپپپپپپپپپپپپم[تفکر]
راستی داستان قشنگی بود

آرین دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://faghattanhaei.iranblog.com/

سلام ، خوبی؟ چه خبر؟

محمد حسین سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ق.ظ http://hosseinsaleki14.iranblog.com/

سلام
به جرات میتونم بگم کمترین کسی وبلاگش مثل وبلاگ شما به دلم نشسته است!
عالیه!
هر وبلاگی میرم موسیقیش را قطع میکنم!ولی ضمضمه ی (مهدی بیا مهدی بیا)را تا جایی که جا داره زیادش میکنم!
آخ...
کاش بانگ انا بقیة الله مولایمان عالم گیر شود!
اگه آقا ومولایم بطلبند انشاالله امشب میرم جمکران!مطمئن باش به یادت هستم!
دعایم کن!سخت محتاجم!حتما دعایم کن!
الهم عجل لولیک الفرج
یا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
التماس دعا

علی سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.ali-lover747.blogfa.com

سلام دوست عزیز______$$_________$$$
_____________________$$$$_______$$$___$$$$$
____________________$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
___________________$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
___________________$____$$$$_$$$$_$$$
_______________________$$$$$$$$$$$$$$
آپم و منتظر حضورت _______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
..____________@ __$$____$$$$_$$$_$$$__$$$$$
_________€€€€€€€€$____$$$$___$$__$$$$___$$$
______€€€€€€€€€€€€€€__$$$_____$$___$$$____$$
____€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$$___$$$____$
___€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$____$$$
__€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$_____$$$____$$
_€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€____ __$$$____$
€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€______$$$
$$$___$$$___$$$___$$$___$$$_____$$$
_°_____°______°_____°_____°_____ _$$$
_____________€__________________$$$
_____________€__________________$$$
زود بیااااااااااا ____€_________________$$$$
_____________€._______________$$$$$
_____________€..____________ $$$$$$$$
____________€€€€€€€._..-♥*°*♥-.._ ~~~

آرین چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ http://faghattanhaei.iranblog.com/

سلام ، دیگه دارم تکراری میشم اینجا

سوته دلان پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ق.ظ http://www.djali2009.iranblog.com

زیبا بودبه روزممنطزرم بای تا های

رزگل رامین جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://raminramin.iranblog.com

کابینه زندگی مشترک:
زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر
اغتشاشات ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی
پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !

سوته دلان شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.djali2009.iranblog.com

گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
سلام دوست عزیزآپم یه سری بزن
خوشهال میشم بای تاهای
http://djali2009.iranblog.com

فرهاد شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://gomnam14.persianblog.ir/

خیلی جالب و تکان دهنده بود
انشاالله هیچ کس تو دنیا از خداش فاصله نداشته باشه
در پناه حق
یا علی

یه جوون چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.narmaki.blogfa.com

سلام ارمیتا جان ..
ممنون از پست زیبات . اگه اجازه بدی از عکس این پست استفاده کنم تو وبلاگم ...
میخوام راضی باشی
راضی نیستی بیا خبرم کن
مرسی عزیز
موفق باشی
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد